|
خاطرات دوران سربازی (( خاطرات مراکز آموزش عمومی شهید بیگلری و مالک اشتر ناجا و یگانهای خدمتی ))
|
با سلام- قبل از اینکه برم سراغ این قسمت لازمه بدلیل تاخیر در بروز رسانی معذرت خواهی بکنم آخه سرم کمی شلوغه ولی مهمتر از اینکه حوصله نمیکنم برای نوشتن مطالب ولی امیدوارم از این به بعد رو روالش بیفته چون بغیر از این 2-3 قسمت دیگه هم آماده دارم ... قسمت چهارم: خلاصه ای از آموزشگاه (1) پس از یکی دو روز ول معطل بودن و با لباس شخصی گشتن و توجیهات لازم نوبت توزیع استحقاقیا شد، نفری یه دست لباس و یه جفت پوتین و یه دونه اورکت و سایر وسایل معمول. جا داره بگم ماهایی که یه بار آموزشی رو تجربه کرده بودیم استحقاقیمون کمتر از بقیه بود ولی باز اگه سر جمع حساب کنی بیشتر میشد در مورد مرخصی هم لازمه بگم که توی کل دوره دو بار مرخصی رفتیم. یکی یه مرخصی دو روزه بود پنجشنبه و جمعه. ما هم که از اراک نمیتونستیم 13-14 ساعت راه بیاییم و برگردیم بهمین خاطر با یکی از دوستام هماهنگ شدیم اول بریم قم هم زیارت هم تجارت! اون موقع لباس شخصی همراهمون بود و بیرون پادگان لباسهامون رو عوض کردیم. به قم که رسیدیم یه سری رفتیم حرم و خیابونهای اطراف رو گشتیم و یه ناهاری هم خوردیم. راستش من خیلی وقت پیش اونجا رفته بودم واینبار که دیدم شهرش زیاد به دلم ننشست نمیدونم چرا! عصر که شد یه چند جایی دنبال مسافرخونه گشتیم که یا پر بودند یا قیمتهاشون بالا بود. اینطور شد که دوباره برگشتیم به اراک. توی شهر اراک، با رفیقم که قبلا دوره آموزشیش هم همونجا بود و به شهر آشنا بود یه مسافرخونه گیر آوردیم. اولش طرف گفت که به سربازا اتاق نمیدیم!!! [ یکشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۳ ] [ 23:1 ] [ ستواندوم وظیفه ]
[ ]
|
|
| [ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |